ː̗̀☀̤̣̈̇ː̖́✿.☀ ː قـاصــבڪ ☀̤̣̈̇ː̖́ ̗̀☀✿̤̣̈̇ː - حسین منزوی :
ː̗̀☀̤̣̈̇ː̖́✿.☀ ː قـاصــבڪ ☀̤̣̈̇ː̖́ ̗̀☀✿̤̣̈̇ː
حسین منزوی :
نامه ای در جیبم
و گلی
در مشتم
پنهان است.
غصه ای دارم
با نی لبکی.
سر کوهی گر نیست
ته چاهی بدهید
تا برای دل خود بنوازم.
عشق
جایش،
تنگ است. . . .
+ نوشته شده در سه شنبه 11 آذر 1393 ساعت 12:09 ب.ظ توسط ˙·٠•●♥ றàĦlà ♥●•٠·˙ | نظرات()
به نام او .. به یاد او .. برای او ..
" خدایا تا پاکم نکردی خاکم نکن "
تولد قاصدکم : (1390/10/1)
:*:.*:.*:.*:.*:.*:.*:.*
:.*:.*:.*:.*:.*:. *:.*:.*
"قاصدک" مقبره تنهایی من است....
بهترین رفـیق روزهـای تنـهائــیم...
گاهی مظـلومانه به من زل میــزند تا درونـش چیزی بنویــسم ....
هرگـاه پر میشــود خــالی میــشوم
پس ای مهربان : آرام بخوان
آهسـته بیاندیش و لحظــه ای نجوایــش كن !!
با نگاه بی انتهایت به عمق تک تک حروف و واژه هایش بنگر
ارام ارام مرا همراه بااین صفحه ورق بزن
و بعد به رسم روزگار مرا و عمق نوشته هایم را به دست فراموشی بسپار ...
:*:.*:.*:.*:.*:.*:.*:.*:.
*:.*:.*:.*:.*:. *:.*:.*
ایمان می آورم به دوستی
و صداقت قاصدک !
سال هاست که ،
صدایم را شنید ...
نگاهم را خواند ...
محبتم را فهمید ...
غصه هایم را گریست ...
خوشی هایم را خندید ...
و همه شان را رساند به دوردست های خاکستری !
این روزها ، بیشتر از همیشه ،
قاصدک را می خوانم !
و "تو" امروز هر چه قاصدک دیدی ،
جز پیام دلتنگی های من چیزی از او نخواهی شنید !...